فیلم‌های اکشن

بهترین فیلم‌های اکشن تمام دوران

سیاری از فیلمسازان به ژانر اکشن با دیده تحقیر نگاه می‌کنند، اما بیایید واقع‌بین باشیم: اگر فیلم‌های اکشن را دوست ندارید، آیا واقعاً عاشق سینما هستید؟ از این گذشته، اگر هدف اصلی فیلم برانگیختن احساسات باشد، چه چیزی حسی عمیق‌تر از یک فیلم اکشن خوب ایجاد می‌کند؟

بهترین فیلم‌های اکشن، خشونت را با ظرافتی تقریباً باله‌مانند طراحی می‌کنند و می‌توانند ضربه‌ای احساسی قوی‌تر از هر درام عاشقانه وارد کنند. این لیست از بهترین فیلم‌های اکشن ساخته شده تا به حال، گواه این است که این ژانر از آنچه به نظر می‌رسد متنوع‌تر است. ما از بیش از 50 متخصص در این زمینه نظرسنجی کردیم، از جان مک‌تی‌یرنان کارگردان «جان سخت» گرفته تا خود «ماچته»، دنی ترخو، و همچنین نویسندگان تایم اوت. نتایج نشان می‌دهد که بهترین فیلم‌های اکشن زمانی که به درستی ساخته شوند، چقدر می‌توانند شگفت‌انگیز و منحصر به فرد باشند.

فیلم‌های اکشن

1.دسته وحشی (۱۹۶۹)

کارگردان: سام پکنی‌پا

بازیگران: ویلیام هولدن، ارنست بورگناین، رابرت رایان

بهترین دیالوگ: «دنبال مردها هستیم. کاشکی با اونها بودم.»

صحنه‌ی فراموش‌نشدنی: یکی از اعضای گروه معشوقه‌ی زیبای سابق خودش را در آغوش یک ژنرال فربه می‌بیند، حسادت او را کور می‌کند و حمام خون راه می‌افتد.

با یک انفجار به پایان رسیدن

صحبت کردن در مورد اثر کلاسیک سام پکنی‌پا به عنوان سنگ قبر ژانر وسترن، لحظه‌ای که سنت وسترن‌های قهرمانانه‌ی هالیوود که دیگر تکراری شده بودند، به پوچ‌گرایی، آخرالزمان و تسویه حسابی با تلفات بالا تبدیل شد، عادی شده است. با این حال، هیچ فیلم وسترن دیگری به اندازه‌ی این فیلم مدرن و توانمند در صحبت کردن با نسل جوان‌تر ثابت نشده است. (بی‌مورد نیست که «دسته وحشی» راحتاً در رتبه‌ی بالای فیلم‌های وسترن لیست ما قرار گرفت.) شاید زمان بازنگری باشد: «دسته وحشی» هنوز با ماست، در هر فیلمی که به نام رفاقت، رودخانه‌های خون را به صورت آهسته پخش می‌کند، در هر فیلم اکشنی که به دنبال پیچیدگی‌های سیاسی به‌موقع در میان پوکه‌های شلیک‌شده و سنگ قبرهای آویخته می‌گردد.

در زمان ساخت فیلم، جنگ ویتنام در جریان بود و پکنی‌پا با امید رویارویی تماشاگران با تصاویری مشابه آنچه در اخبار شبانه می‌دیدند، به این تشابه‌های تمثیلی چنگ زد. می‌شود این را نشانه‌ای از مهارت (یا ساده‌لوحی) او دانست که فیلم با واکنش‌های متفاوتی روبرو شد، برخی آن را شاهکاری می‌دانستند و برخی دیگر آن را نشانه‌ای از ورشکستگی یک فرم هنری تلقی می‌کردند. «دسته وحشی» در کثیفی بی‌ملاحظه‌اش نفس‌گیر است، دلارهای قدرتمند مردان خوب را به نابودی و مردان پست‌تر را به جایزه‌ی مزدوری می‌کشاند. این فیلم تا حدودی بازتاب‌دهنده‌ی مشکلات خود کارگردان در هالیوود است، اما عمدتاً به عنوان گواهی بر صداقت خودنمایی می‌کند: تاریک شوید، عمیق شوید و طرفداران واقعی اکشن شما را تا پایان مخربانه دنبال خواهند کرد.

فیلم‌های اکشن

2. پلیس‌ داستان (۱۹۸۵)

کارگردان: جکی چان

بازیگران: جکی چان، لین فانگینگ (بریژیت لین)، مانگ کِه (مگی چانگ)

بهترین دیالوگ: «موفقیت عملیات به برنامه‌ریزی دقیق بستگی داشت.»

صحنه‌ی فراموش‌نشدنی: رویارویی اوج داستان در یک مرکز خرید، جایی که جکی با سقوطی مرگبار از ارتفاع سه طبقه روی سیم لوستر دیده می‌شود.

پلیس خوب، پلیس دیوانه

برای پیدا کردن معادلی برای جکی چان در دوران اوج هنگ‌کنگی‌اش، باید به دوران کمدی‌های صامت هارولد لوید و باستر کیتون بازگردید. ستاره‌ای که برای گرفتن تصویری که می‌خواست، جانش را به خطر می‌انداخت. امروزه عبارت «او خودش کارهای بدلکاری‌اش را انجام می‌دهد» به چالش‌های نسبتاً کم‌خطر اشاره دارد، اما دوران اوج جکی در دهه ۸۰ سطح کاملاً جدیدی از جنون را ارائه می‌دهد. بله، آن پلیس جسور در صحنه‌ی آغازین «پلیس‌ داستان» واقعاً است که با چتر به یک اتوبوس دوطبقه‌ی در حال حرکت آویزان می‌شود و تنها با یک لغزش با شکستگی استخوان فاصله دارد. (لحظاتی بعد، همه‌ی بدلکارانی که از طبقه‌ی بالا به روی آسفالت سقوط کردند، به بیمارستان منتقل شدند و لیست مصدومان جدی را طولانی‌تر کردند. ستاره‌ی فیلم برای پرداخت هزینه‌های پزشکی آن‌ها، انجمنی برای بدلکاران تشکیل داد.)

زمانی که مخاطبان عامه در فیلم «ساعت شلوغی» (۱۹۹۸) با جکی چان آشنا شدند، سن و عقل سلیم او را گرفته بود و او دیگر هرگز نتوانست به آن ترکیب پرشور از هیجان‌های بامزه‌ی کمدی و سقوط‌های نفس‌گیر از این فیلم پلیس‌محور افسانه‌ای برسد. در این فیلم، تعهد شخصیت او برای محافظت از شاهد کلیدی، بریژیت لین، هر دوی آن‌ها را به خطر می‌انداززی. تخصص این ستاره در طراحی صحنه‌های مبارزه، او را به کارگردانی اکشن مطمئن نیز تبدیل کرد که مصمم بود درد و تعهدی را که بازیگران برای حرکات به خرج می‌دهند، ثبت کند. اینکه او سقوط اوج‌گیرکننده‌ی خود در مرکز خرید را از سه زاویه‌ی مختلف نشان می‌دهد، از خودشیفتگی نیست، بلکه فقط برای این است که مطمئن شویم باور می‌کنیم او واقعاً چنین کاری دیوانه‌وار انجام می‌دهد. عوارض جانبی برق‌گرفتگی، سوختگی دست و آسیب مهره‌ها مدت‌هاست که از بین رفته است (به گفته‌ی جکی) اما سقوط سه طبقه‌ای او از آن زمان به افسانه‌ی پرده نقره‌ای تبدیل شده است. – ترور جانستون

فیلم‌های اکشن

2. اژدها وارد می‌شود (۱۹۷۳)

کارگردان: رابرت کلوز

بازیگران: بروس لی، جیم کلی، جان سکسون

بهترین دیالوگ: «تخته جواب پس نمی‌دهد.»

صحنه‌ی فراموش‌نشدنی: لی به تنهایی با یک ارتش مبارزه می‌کند.

بروس لی به بهشت فیلم‌های درجه دو می‌رود

شهرت بروس لی بر اساس تنها چهار فیلمی است که در بزرگسالی ساخته است، و «اژدها وارد می‌شود» همان درخششی بود که او را تنها یک ماه پس از مرگش، به یک نماد باکس‌آفیس بین‌المللی تبدیل کرد. این فیلم افسانه‌ای واقعاً نباید چنین می‌بود: تولید آن آشفته بود، رابرت کلوز کارگردان، کاربلد نبود و فیلمنامه هم به طور کلی افتضاح بود. اما بازی‌ها این ساندویچ تهوع‌آور را به طلای سرخ تبدیل می‌کند. اعتبار هالیوودی پروژه به لی اجازه داد تا از هر تظاهری برای جلب نظر مخاطبان هنگ‌کنگی‌اش دست بکشد و نقش یک ابرمرد وحشی را بازی کند که تماماً از عضله‌های چرب و چابکی وحشیانه ساخته شده است و تنها زمانی که در حال حرکت است، جان می‌گیرد.

حتی بازیگران مکمل هم فوق‌العاده هستند: جیم کلی به‌عنوان رقیبی که با پلیس‌های نژادپرست سر و کله نمی‌زند، خونسردی بی‌نقصی ارائه می‌دهد و جان سکسون جذابیت معمول و دلنشین خود را به نمایش می‌گذارد. آنجلا مائو، خودِ گردباد بانوان، با نقش خواهر بروس، لحظه‌ای کوتاه اما خیره‌کننده را رقم می‌زند و سامو هونگ ۲۱ ساله به همراه گروه بدلکارش (از جمله یک جکی چان جوان) عالی عمل می‌کنند. شی کیِن، با بیش از ۳۰ سال تجربه به‌عنوان یک ماندارین تهدیدآمیز، با نقش آقای هانِ تک‌دستِ شرور، با مناظر دندان‌خورد می‌کند و بولویانگِ عضلانی، کل دوران کاری بعدی خود را بر اساس عملکردش به‌عنوان چماق‌دستِ هان بنا کرد. این فیلم پر از سیاه‌چال‌های زیرزمینی و ابزارک‌های مسخره، یکی از آن موارد نادر است که در آن چیزی که باید یک تقلید درجه دو از جیمز باند با بازیگران آسیایی می‌بود، به یکی از بهترین فیلم‌های اکشن تمام دوران تبدیل شد. – گرادی هندریکس

فیلم‌های اکشن

3. نابودگر ۲: روز داوری (۱۹۹۱)

کارگردان: جیمز کامرون

بازیگران: آرنولد شوارتزنگر، لیندا همیلتون، ادوارد فورلونگ

بهترین دیالوگ: «ما برای خودمان سرنوشت می‌سازیم، نه اینکه سرنوشت برای ما ساخته شود.»

صحنه‌ی فراموش‌نشدنی: کابوس آخرالزمانی سارا کانر از لس‌آنجلس که در طوفانی از آتش هسته‌ای به خاکستر تبدیل می‌شود.

بهترین دوست پسر برای یک پسر، یک سایبورگ است

جالب است که در نظرسنجی اخیر ما برای ۱۰۰ فیلم برتر علمی-تخیلی، «نابودگر» اصلی جیمز کامرون در بین ده فیلم برتر قرار گرفت، در حالی که دنباله‌ی آن در رتبه‌ی پایین‌تر ۱۶ قرار گرفت. در اینجا، این جایگاه‌ها تقریباً عوض شده‌اند، اما شاید هم همینطور باید باشد. «نابودگر» یک فیلم علمی-تخیلی بی‌نقص، پر از ایده و خلاقیت است، اما به لطف بودجه‌ی محدودش، صحنه‌های اکشن آن کمی محدود به نظر می‌رسند. دنباله‌ی فیلم با چنین مشکلاتی روبرو نشد. در آن زمان، جیمز کامرون به عنوان پُرطرفدارترین کارگردان هالیوود، برای تحقق بخشیدن به افراطی‌ترین تصورات تخریب‌گرانه‌اش، چک سفید دریافت کرد و نتیجه‌ی آن، فیلمی است که از یک صحنه‌ی آتش‌سوز به صحنه‌ی دیگر پرتاب می‌شود، بدون اینکه برای نفس کشیدن مکث کند. در حالی که کامیون‌های سوخته، ماشین‌های پلیس منفجر شده و هلیکوپترهای سقوط‌کرده پشت سرش به جا می‌مانند.

این فیلم همچنین، به همراه (شاید هم بتوان گفت به همراه پارک ژوراسیک) فیلمی است که یک‌بار برای همیشه ثابت کرد جلوه‌های ویژه‌ی رایانه‌ای چه توانایی‌هایی دارند. البته بسیاری از تاثیرگذارترین جلوه‌ها درون دوربین فیلمبرداری شده‌اند: سقوط هلیکوپتری که قبلاً به آن اشاره شد، یک پیروزی از نبوغ عملی است. اما با اولین حضور T-1000 قاتل و غیرقابل‌پیش‌بینی، یک تغییرشکل‌دهنده‌ی مستحکم که رابرت پاتریک با چهره‌ی بی‌حالتش به کمال بازی کرده است، مشخص شد که چیزی کاملاً جدید به سینما وارد شده است. می‌شود در این فیلم ایرادهایی پیدا کرد – این فیلم نسبت به فیلم قبلی احساساتی‌تر است و استفاده از نابودگرِ اصلیِ آرنولد به‌عنوان یک همکاره‌ی کمیک می‌تواند آزاردهنده شود – اما به عنوان یک فیلم اکشن، شکست دادنش سخت است. و با این حال… – تام هادلستون

فیلم‌های اکشن

4. بیل را بکش (۲۰۰۳/۲۰۰۴)

ژانر: اکشن، ماجراجویی

کارگردان: کوئنتین تارانتینو

بازیگران: اوما تورمن، دیوید کارادین، داریل هانا

بهترین دیالوگ: «شمشیر هاتوری هانزو رو گرو گذاشتی؟»

صحنه‌ی فراموش‌نشدنی: عروس، تکنیک پنج نقطه‌ی انفجار قلب با کف دست را اجرا می‌کند.

لعنت به آدم‌کش‌ها!

شاهکار رزمی عجیب و غریب کوئنتین تارانتینو، اگرچه در دو «جلد» منتشر شد، بهتر است به عنوان یک کل ۴ ساعته دیده شود. بخش اول پر از اکشن، به‌صورت غیرروند زمانی، خشم انتقام‌جویانه‌ی عروس (با بازی اوما تورمن) را به تصویر می‌کشد. عروس یک قاتل آموزش‌دیده است که می‌خواهد همکاران سابقش را که او و فرزند به دنیا نیامده‌اش را مرده فرض کردند، به قتل برساند. این بخش با صحنه‌ی مشهور «خانه‌ی برگ‌های آبی» به اوج می‌رسد، جایی که قهرمان شمشیرزن ما گروهی از دشمنان نقاب‌دار را از پا درمی‌آورد و بیشتر از موهای روی سر شخصیت شرور یاکوزای لوسی لیو را می‌تراشد.

جلد دوم، علیرغم صحنه‌ی رویارویی با ون متحرک و داغ کردن داریل هانا که یک چشمش را از دست داده، تأمل‌برانگیزتر می‌شود. در این جلد، عروس به رهبر گروه، معشوق سابقش بیل (با بازی دیوید کارادین که از تک‌گویی‌های آمیخته به موسیقی پاپ تارانتینو لذت می‌برد) نزدیک می‌شود. همانطور که همیشه با تارانتینو است، این کلمات هستند که اکشن واقعی را به ارمغان می‌آورند و عمیق‌تر از هر تیغه‌ای برش می‌زنند. – کیت اوهلیش

فیلم‌های اکشن

5. رویارویی (۱۹۹۷)

ژانر: اکشن، ماجراجویی

کارگردان: جان وو

بازیگران: جان تراvolta، نیکلاس کیج، جون آلن

بهترین دیالوگ: «انگار تو آینه نگاه می‌کنم، اما نه.»

صحنه‌ی فراموش‌نشدنی: نیکلاس کیج که در واقع جان تراولتا است، به زندان فوق امنیتی انداخته می‌شود و برای فرار خودش، یک شورش به پا می‌کند.

بحران هویت

این ایده برای یک فیلم جریان اصلی چطور است؟ یک پلیس با پیوند جراحی صورت یک مغز متفکر جنایتکار روی سر خودش، را دوباره تعریف می‌کند؛ ریسکی که وقتی خلافکار مذکور صورت او را می‌دزدد و با همسرش هم‌بستر می‌شود، نتیجه معکوس می‌دهد. به نظر پوچ و حتی دیوانه‌وار می‌رسد. همچنین، دو نقش اصلی را نیکلاس کیج و جان تراولتا بازی می‌کنند.

با این حال، ۲۵ سال بعد، آرزو می‌کنید هالیوود امروزی جرأت امتحان کردن چنین چیز دیوانه‌واری را داشته باشد. اما اگر کسی غیر از جان وو کارگردان این فیلم می‌بود، «رویارویی» به راحتی می‌توانست چیزی جز یک رویای تب‌آلود سرگرم‌کننده نباشد. نابغه‌ی اکشن هنگ‌کنگی با سومین و موفق‌ترین فیلم آمریکایی خود، سرانجام فیلمنامه‌ای را پیدا کرد که می‌توانست کاملاً در آن غرق شود. او پرده سینما را با تیراندازی‌های اسلوموشن، صحنه‌های خیره‌کننده و تعقیب و گریزهای قایقرانی فوق‌العاده بمباران می‌کند و به دیوانگی کنترل‌نشده‌ی کیج و تراولتا در تقلید حرکات یکدیگر اجازه می‌دهد تا به سطحی اپرایی از شدت برسد. — متیو سینگ

فیلم‌های اکشن

6. درنده (۱۹۸۷)

ژانر: اکشن، ماجراجویی

کارگردان: جان مک‌تیرنان

بازیگران: آرنولد شوارتزنگر، کارل ویترز، بیل دوک

بهترین دیالوگ: «وقت خونریزی ندارم.»

صحنه‌ی فراموش‌نشدنی: بازی نهایی جایی که داچِ (با بازی آرنولد) زخمی با دشمن قسم‌خورده‌اش روبرو می‌شود و برای حدود ۱۵ ثانیه پیروز میدان می‌شود…

غوغایی در جنگل

شاید «درنده» وقت خونریزی ندارد، اما آن هم فقط به این خاطر است که اثر اکشن شاخص دیگر جان «جان سخت» مک‌تیرنان، با به تصویر کشیدن یک تفریح مهیج و عصبانی‌کننده حواس شما را پرت می‌کند. در این فیلم، گروهی از آدم‌های چاق و لاقوره شبه‌نظامی با یک ماشین کشتار فرازمینی روبرو می‌شوند و عمدتاً به بدترین شکل ممکن شکست می‌خورند. شاید در میان فشنگ‌های در حال پرواز و نارنجک‌های تفنگی که منفجر می‌شوند، نقدی بر سیاست خارجی آمریکا در دهه ۸۰ میلادی وجود داشته باشد – اگر در آمریکای مرکزی باشد، یک تهدید است و احتمالاً نیاز به نابود شدن با یک مسلسل سنگین دارد – و با نگاهی به گذشته، احتمالاً سیاست زیست‌محیطی آن‌ها هم همین‌طور بوده است (با دیدن صحنه‌ای که آرنولد، جسی ونتورا و هم‌گروهی‌هایشان با مسلسل جنگل را تکه‌تکه می‌کنند، دچار درد می‌شوید). اما همه‌ی این‌ها را فراموش کنید: لذت‌های اولیه‌ی «درنده» در تغییر مداوم شانس است، شانسی که هرگز به نفع بشر نبوده است، چرا که تک به تک نیروهای کماندویی از بین می‌روند و تنها یک نفر برای رویارویی نهایی باقی می‌ماند. خوشبختانه، او نفر درستی است. – فیل د سملین

فیلم‌های اکشن

7. اولین خون (۱۹۸۲)

ژانر: اکشن، ماجراجویی

کارگردان: تد котچف

بازیگران: سیلوستر استالونه، برایان دنهی، ریچارد کرنا

بهترین دیالوگ: «این اونا بودن که اول خونریزی رو شروع کردن، نه من.»

صحنه‌ی فراموش‌نشدنی: جانباز از هم پاشیده‌ی ویتنامی استالونه با به آتش کشیدن کل شهر حرف خودش را می‌زند.

آتش خانه را گرم نگه دارید

فیلمی که به استالونه پس از «راکی» حرفه‌ی دیگری بخشید، اغلب کم‌ارزش تلقی می‌شد و زیر سایه‌ی زیاده‌روی‌های کارتونی دنباله‌های «رمبو» که از نظر تجاری موفق‌تر بودند، قرار می‌گرفت. اما در حالی که شخصیت اصلی با bandana و مسلسل M60 در نهایت به نماد لجاجت ریگانی تبدیل شد، داستان اصلی او تحت تأثیر احساسی کاملاً متضاد شکل گرفته است: کاملاً در کنار سربازان تلخ‌کامی که پس از آسیب‌های روحی نبرد توسط جامعه منزوی شده‌اند و منتقد فرهنگ جنگجوی آخر هفته‌ی آمریکا به خاطر نگرش سهل‌انگارانه‌ی غیرقابل بخشش آن نسبت به اسلحه است.

از همان فلش‌بک اولیه‌ای که در آن شخصیت ولگرد آزارده‌ی استالونه، پلیس‌های متجاوز اورگان را با ویت‌کنگ‌هایی که زمانی او را شکنجه می‌کردند، اشتباه می‌گیرد، با جدیت باورنپذیری به خصومت‌های رو به افزایش می‌پردازد، در حالی که رویارویی‌های با دقت طراحی‌شده را در داخل و اطراف چشم‌انداز کوهستانی پوشیده از مه، کنار هم قرار می‌دهد. با وجود تمام کارهای با تیغه، تیراندازی و انفجارها، فروپاشی عاطفی نهایی استالونه است که از همه قدرتمندتر است، فوران عریان و آسیب‌پذیری که در آن تناقضات وحشتناک و دلسوزانه‌ی جان رمبو آشکار می‌شود. – ترور جانستون

فیلم‌های اکشن

8.  RoboCop (۱۹۸۷)

ژانر: اکشن، ماجراجویی

کارگردان: پل verhoeven

بازیگران: پیتر ولر، نانسی آلن، دن اوهرلیهی

بهترین دیالوگ: «گمشید بیعرضه‌ها!»

صحنه‌ی فراموش‌نشدنی: ED-209، دشمن قسم‌خورده‌ی RoboCop، جلسه‌ی هیئت مدیره را به خونریزی وحشتناکی ختم می‌کند.

من یک ربات به دنیا آمدم

پل verhoeven، شرور هلندی، برای دومین فیلم انگلیسی‌زبان خود، ما را به آینده‌ای نه چندان دور برد. در این دوران، دیترویت کلانشهری پر از جرم و جنایت و رکود اقتصادی است (چه کسی فکرش را می‌کرد؟) که به شدت به یک قهرمان نیاز دارد. در همین حال، افسر تازه‌کار الکس مورفی (با بازی پیتر ولر) در اولین روز کاری‌اش به معنای واقعی کلمه تکه‌تکه می‌شود و توسط شرکت خوشه‌ای عظیم OCP به عنوان یک سایبورگ فلزی سخت احیا می‌شود. او به عنوان حافظ امنیت مردم، حامی بی‌گناهان و مجری قانون خدمت می‌کند. (همچنین: متجاوزان بالقوه را در بیضه‌هایشان هدف گلوله قرار می‌دهد.) اما هنوز چیزی انسانی درون او در حال جنبش است.

این فیلم هم یک هجونامه‌ی گزنده از فرهنگ مصرف‌گرایی است – آن تبلیغات تصویری جعلی با چاشنی طنز را دوست داشته باشید – و هم یک مطالعه‌ی احساسی شخصیت است (صحنه‌های گذرا از زندگی قبلی مورفی با غم و اندوه رنگ‌آمیزی شده است). اما Verhoeven در صحنه‌های اکشن به یادماندنی هم کم نمی‌گذارد: با انبوهی از تیراندازی‌ها، مرگی با فضولات سمی که باعث می‌شود با خوشحالی از وحشت جمع شوید، و یک شخصیت شرور فوق‌العاده در هیبت غول مکانیکی خوش‌ ماشه‌ی ED-209.

این فیلم‌ها به دلیل هیجان، سرگرمی و تأثیر ماندگاری که بر فرهنگ عامه گذاشته‌اند، همچنان محبوب هستند. آنها تا به امروز الهام‌بخش نسل‌های متعددی از فیلمسازان و طرفداران بوده‌اند.

منبع:timeout

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه داستان فیلم را اسپویل می‌کند؟

pwa

وب اپلیکیشن هاب فیلم را همین الان میتوانید به صفحه اصلی گوشی خود اضافه کنید.

این یک سایت آزمایشی است
ساخت با دیجیتس